◕‿◕❤دست نوشته های دختری که من باشم❤◕‿◕

یه بار سرکلاس دینی با دوستام(جمیعا 4 نفریم)کنار هم نشستیم.....معلم شروع کرد به درس دادن...اینقدر ماشاالله فک میزد موقع درس دادن اگه تاریخ تولدشو می دونستیم می رفتیم براش فک یدکی می خریدیم.....خلاصه......شروع کرد به درس دادن ما هم آروم حرف میزدیم و می خندیدیم.....من رو تمیزی میزم خیلی حساس بودم یکی از بچه هام با مداد سربیش هی رو میزم نقاشی میکشید.....اعصابم داغون شد....مداد و گرفتم پرت کردم وسط کلاس ......سر راه تو سر یکی از بچه ها خورد و افتاد دقیقا رو به رو معلممون......در همین حین که معلم درس می داد و پشتش به ما بود این اتفاق افتاد....تا خواستیم پاشیم مدادو بر داریم معلم روشو کرد این سمت و تا آخر کلاس پشتشو به ما نکرد......ماهم دیگه جرات نداشتیم راست معلمه حرف بزنیم خفه خون گرفتیم تا آخر کلاس.......

معلم.....:)))))))))))))

دوستم که مداد خورد تو سرش.....:ا

من و دوستای قزمیتم.........:((((((((((

بچه های کلاس........:ا

مداد سربی...:ا



ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 1 مرداد 1392برچسب:مداد سربی,دوست,مهدی احمدوند,دانلود آهنگ,مدرسه,کلاس,معلم,کلاس دینی,دینی,درس, :: 17:44 :: توسط : m-sh

سلام.....خوبین؟من رفتم اردو خیلی خوش گذشت.جای همتون خالی.ولی خداییش خیلی بلا سرمون اومد.یکی از بچه ها رو هول دادن افتاد تو جوبمن و دوتا دیگه از بچه ها با چایی سوختیم.نوشابه یکی از بچه ها شدید سر رفتبازوی یکی از بچه ها کبود شدکفش یکیشون گم شد که مصادف شد با هجوم جمعیت روی ناحیه ای که کفش بود.(البته با بدبختی از میون صد نفر کفشو پیداش کردیم) اتوبوسمون رو موقع برگشتن گم کردیم.یکی از بچه ها گم شد 10ساعت غذا نخوردیم داشتیم از گشنگی تلف می شدیم تازه عذاب روحی هم میدادن.ما از گشنگی داشتیم می مردیم حالا یه عالمه سبد غذا اومدن جلو چشممون گذاشتن دیگه با حسرت به غذاها نگاه می کردیمموقع نماز خوندن معلوم نبود به کی اقتدا کردیم!!!از سه جا تکبیر می گفتن ما هم معلوم نبود با کدوم نماز می خونیمتازه نمازمون تموم شد از یه جا دیگه هم تکبیر می گفتنناهارمون رو در یک پارک روبه روی مرقد امام خوردیم ولی مستقیم آفتاب روی مخمون می تابید!!!!نوشابمون مثل آب جوش بود!!!تازه شب داشتیم یخ می کردیم کسی به دادمون نرسید.شب مشکلات جدی تری داشتیم:گشنگی،تشنگی،سرما،عذاب روحی که گفتم،گم کردن سرپرست و.....یعنی اگه مامانامونو نبرده بودیم گریه حتما تو بساطمون میومد.وقتی دوستمون گم شد گفتیم شاید بین جمعیت باشه یکی از دوستام گفت تو صدات بلندتره صداش کن منم بلند اسمشو صداکردم که یهو هر کسی اونجا بود ساکت شدو برگشتند سمت ما.ماهم خیلی شیک یه لبخند ژکوند() تحویلشون دادیم و برگشتیم
خلاصه بعد از این همه عذاب خیلی بهمون خوش گذشت سال دیگه هم اگه باشه من میرم دوستای دیگه ام هم همین نظرو دارن.اگه این بلاها سرمون نمی اومد عمرا خوش می گذشت.



ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 1 مرداد 1392برچسب:اردو,آهنگ,سرپرست,دوست,تهران,دانلود آهنگ,مهدی احمدوند,بغض, :: 17:37 :: توسط : m-sh

سلام دوستای گلم....خوبین؟خوشین؟نظر میدین؟بابا دوتا نظر درباره این فک و فامیله عتیقه مون بدید.....

جمعه بود و طبق معمول خونه مامان بزرگه بودیم......عموم هم اونجا زندگی می کنه....البته موقت تا خونه خودشون درست بشه....دیدم نمیشه تو این بازار شام فیلم دید از عموم اجازه گرفتم با پسر عموم جیم زدم خونشون فیلم ببینیم.....تلویزیون هنوز روشن نشده بود در زدن......درو باز کردیم دخی عمه پرید تو....تلویزیون روشن شد و منتظر شروع قسمت آخر هوش سیاه بودیم......بعد دودقیقه صدا بابام از تو حیاط اومد که به پسر عمه کوشولوم و دخترِِِِِ ِ دختر عمم(کوشولوئه)گفت:طبقه بالا دارن فیلم می بینن.....ما زنگ زدیم به بابامون که مثلا کسی نفهمه دارم باهاش حرف میزنم و میگم این کوشولوها رو بپیچونه.....تا دوتا بوق خورد کل فامیل فهمیدن من زنگ زدم بابام.....باباهم بابا های قدیم.....اومدن در زدن ما هم از روی ناچاری درو باز کردیم و تهدید کردیم کسی وسط فیلم حرف بزنه بیرونش می کنیم.......قبول کردن.....فیلم شروع شد و ما نشستیم ببینیم....دو دقیقه نگذشته بود صدا حرف زدنشون اومد....ما تا آخر فیلم داشتیم اینا رو ساکت می کردیم.....تیتراژ فیلم که اومد و نوشته بود(و.......)گفتم:آخجون هوش سیاه سه هم می خوان بسازن....تا اینو گفتم خونه پکید از صدای جیغشون.....ساکت که شدن گفتم:چرا جیغ زدین؟

دخی عمه:از خوشحالی.....

من:مگه فیلمشو میدیدید؟؟؟؟؟

همه باهم:نه.....

من.....:ا

اونا....:)))))))))))))

یعنی جیغشون از خوشحالی بابت چی بود خدا می دونه......

فک و فامیله داریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 1 مرداد 1392برچسب:هوش سیاه,قسمت آخر,جیغ,مهدی احمدوند,دانلود آهنگ,بگو من کجام,فک و فامیله داریم؟؟؟؟, :: 17:14 :: توسط : m-sh

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 18 صفحه بعد

درباره وبلاگ
بار خدایا… از کوی تو بیرون نرود پای خیالم.. نکند فرق به حالم.. چه برانی چه بخوانی، چه به اوجم برسانی، چه به خاکم بکشانی.. نه من آنم که برنجم، نه تو آنی که برانی
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دست نوشته های دختری که من باشم....!!!!! و آدرس man-to-zendegi-love.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 28
بازدید دیروز : 38
بازدید هفته : 28
بازدید ماه : 3788
بازدید کل : 188693
تعداد مطالب : 355
تعداد نظرات : 254
تعداد آنلاین : 1



داستان روزانه